نام کتاب: اخلاق نیکوماخوسی
ترجمه: محمد حسن لطفی
تاریخ برگزاری جلسه: چهارشنبه ۳۰ خرداد ساعت ۲۰:۰۰ تا ۲۲:۰۰
سخنران این نشست: سرکار خانم الهام کندری دانشجوی دکترای فلسفهی اخلاق، پژوهشگر فلسفهی یونان باستان و مدرس زبان یونانی
لینک فایل پیدی اف کتاب مقاله در بارهی اخلاقِ نیکوماخوسی
مطلب زیر در مورد کتاب، به قلم علی اصغر محمدزاده در سایت زیر آمده است
در بارهی اخلاق نیکوماخوسی به قلم علیاصغر محمدزاده:
ارسطو از آن فیلسوفانی است که بیشتر آدمها حداقل نامش را شنیدهاند. از جمله مهمترین فلاسفه طول تاریخ که بعد از گذشت بیش از دو هزار سال، هنوز کتابهایش جایگاه علمیشان را از دست ندادهاند و جزء منابع اصلی فلسفی به شمار میروند.
اما با اینکه خیلی از افرادی که رشته تخصصیشان فلسفه نیست، اسم ارسطو را شنیدهاند، با وجود این به سراغ خواندن آثار او نمیروند. چه بسا آنها فکر میکنند که متون ارسطو مانند خیلی از فلاسفه، به سادگی قابل فهم نیست و جزء متون تخصصیای هستند که خواندنشان برای همه جذابیت ندارد. در صورتیکه قلم ارسطو حداقل در برخی از آثارش برای همگان قابل درک است.
از جمله آثار بسیار مهم این فیلسوف که جزء منابع اصلی شاخه فلسفه اخلاق به شمار میآید، کتاب «اخلاق نیکوماخوس» است. برخلاف اسمش که کمی سنگین به نظر میرسد (نیکوماخوس نام شخصی است که ظاهراً ارسطو کتاب را برای او نوشته یا تقدیم به او کرده است)، قلم این کتاب روان و مطالب آن بسیار شیرین و خواندنی است.
این کتاب مکتب اخلاقی ارسطو را که معروف به «اخلاق فضیلت» است، به خوبی تبیین میکند. در این مکتب اخلاقی تأکید اصلی بر پرداختن به فضائل و رذائل اخلاقی انسانهاست. در مقابل آن مکاتب اخلاقی عملمحور قرار دارند که جایگزین صفات افراد (ملکات نفسانی)، تمرکزشان در بررسی افعال انسانها است.
کتاب اخلاق نیکوماخوس ده فصل دارد که به ترتیب این عناوین را شامل میشوند: (1) نیکبختی، (2) فضیلت، (3) فضائل اخلاقی شجاعت و خویشتنداری، (4) فضائل اخلاقی گشادهدستی، بزرگواری، بزرگمنشی، شکیبائی، درستکاری و نزاکت، (5) فضائل اخلاقی عدل و انصاف، (6) فضائل عقلی، (7) پرهیزکاری، لذت و درد، (8) و (9) دوستی، و (10) لذت و نیکبختی.
محوریترین قاعده اخلاقی که ارسطو در این کتاب پرداخته، حدّ وسط یا قاعده اعتدال نام دارد. مطابق این قاعده فضیلت، حدّ وسط بین دو رذیلت است؛ به عنوان مثال فضیلت شجاعت بین حدّ افراطِ بیباکی و تفریطِ ترس قرار دارد که رذیلت به حساب میآیند. ایراد معروفی که به این قاعده وارد شده این است که برخی فضائل یا صفات حد وسط ندارند؛ به عبارتی قاعده کلیت ندارد و موارد نقضی برای آن یافت میشود.
خود ارسطو نیز در کتابش به این مسئله در برخی مصادیق اشاره میکند. یکی از مثالهایی که میتوان زد، حسادت است؛ نقطه اعتدال حسادت چه میتواند باشد؟
در مقالهای که تابستان 1394 از بنده منتشر شد، [1] تلاش کردم اثبات کنم که ایراد مذکور به قاعده اعتدال وارد نیست. در مصادیق مشتبه، باید نگاهی کلیتر داشته و موضوعی را پیدا کنیم که مصداق مشتبه طرف افراط، تفریط یا اعتدال آن باشد؛ به عنوان مثال در خصوص حسادت، موضوع آن را «حس دفاع از منافع شخصی» در نظر گرفت.
کسی که در این حسّ یا صفت افراط داشته باشد، رسیدن نفع به دیگران را در تضاد با منافع خودش میبیند و دچار حسد میگردد. این فرد میخواهد منافع دیگران را از آنها سلب کند. در طرف مقابل اگر هنگامی که دیگران منافعش را سلب میکنند، هیچ عکسالعملی نشان ندهد، دچار تفریط شده است. حد وسطش حالتی است که شخص به صورت عادلانه منافع خودش را حفظ کند.
از جمله دیگر مسائل مورد توجه ارسطو، اهمیت نیکبختی یا سعادت است. وی خوبی اخلاق را در راستای رسیدن به سعادت میداند. ارتباط سعادت و فضیلت از مسائل جذاب این کتاب است. طبق نظر ارسطو «خیر» در اشیاء یعنی یک شیء از عهده انجام غایت یا کارکردی که برای آن در نظر گرفته شده به خوبی برآید؛ مثلاً خیر در چاقو خوب بریدن است یا چاقویی خوب است که خوب ببرد.
از این جهت ارسطو به دنبال ویژگی یا غایت خاص انسان میگردد و به این نتیجه میرسد که انسان به دلیل داشتن عقل با دیگر حیوانات تفاوت دارد. پس کارکرد انسان عاقلانه و به تعبیر دیگر فضیلتمندانه زندگی کردن است. همین فضیلتمندانه زندگی کردن میشود غایت افعال انسانی و سعادت انسان در داشتن زندگی فضیلتمندانه است.
یکی از مهمترین منتقدین ارسطو یا اخلاق فضیلت، کانت بود. شاید سختترین ایرادی که کانت به ارسطو میگرفت، وابسته کردن اخلاق به غایت است. برخلاف ارسطو، کانت فکر میکرد که ما باید خوب رفتار کنیم، زیرا وظیفه اینگونه حکم میکند. هیچ اهمیتی ندارد که نهایت فعل اخلاقی ما خوب باشد یا بد! پس سعادت نقشی در اخلاقی رفتار کردن ندارد. جمله معروفی از کانت به یادگار مانده که «کار درست را انجام بده، چون درست است». این جمله اشاره به این دارد که نتیجه کار نباید تغییری در تعیین کار درست داشته باشد.
شخصاً نقدی بر اخلاق فضیلت وارد میدانم که آن را به طور مفصل در کتابی با عنوان «ارزشگرایی در اخلاق» [2] توضیح دادهام. نقد بنده این است که اساساً به نظر میرسد ارزش اخلاقی بر رفتار انسانها حاکم باشد، نه صفات آنها. اگر صفتی را خوب یا بد میدانیم، به خاطر نسبت دادن آن به یک فعل است. به عبارتی صداقت خوب است، چون صادقانه رفتار کردن خوب است.
نتیجه چنین نقدی این خواهد بود که اخلاق فضیلت به طور کلی از دایره علم اخلاق خارج شده و در محدوده علم تربیت یا تربیت اخلاقی قرار میگیرد. چون در علم اخلاق به دنبال تشخیص خوب و بد هستیم و در علم تربیت، بعد از تشخیص خوب و بعد، سعی میکنیم انسان را مطابق فعل خوب پرورش دهیم. اینجا نیاز است تا بدانیم چگونه یک انسان خوب رفتار میکند؛ یعنی چگونه یک انسان فضیلتمند میشود. چیزی که شاید بتوان در اخلاق فضیلت به آن دست یافت.
با وجود اینکه خودم بر مکتب اخلاقی ارسطو نقد وارد کردهام، دلیل نمیشود که دیگران را به خواندن این کتاب ارزشمند دعوت نکنم! بعید میدانم شخص کتابخوانی این کتاب را دست بگیرد و از خواندن آن لذت نبرد!
با توجه به اهمیت این کتاب، چندین مترجم آن را به فارسی برگرداندهاند. شاید معروفترین آنها آقای محمدحسن لطفی باشد که در شاخه فلسفه ترجمههای زیادی از ایشان به یادگار مانده است.
[1]. مقاله «گستره قاعده اعتدال در نظام فکری ارسطو»، مجله پژوهشهای اخلاقی، ش20.
[2]. این کتاب در بررسی نهایی برای انتشار قرار دارد.